فربدفربد، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

فربد جوجو، پسر مامان

سلم من دیگه بزرگ شدم دلم خواست اسممو تغییر بدم ولی این اسم متعلق به مامانم هست بنابراین اسم فربده

دوست دارم ، دوست ندارم

وقتی غذا نمی خوری یا مسواک نمی زنی و یا هر کار دیگه ای که منو ناراحت می کنه انجام می دی خودت سریع میگی مامان دوست دارم . و اینقدر دوست دارم رو تکرار می کنی تا منم بگم منم دوست دارم اونوقت خیالت راحت میشه. وقتی خیلی خوشی با خودت میگی مامان دوس دارم ، بابا دوس دارم ،خاله دوس دارم ، اومی دوس دارم و ..... همه رو به زبون میاری  و وقتی با هم دعوامون میشه و عصبانی میشی دیگه هیچ کس رو دوست نداری ، مامان دوس ندارم ، بابا دوس ندارم ، خاله دوس ندارم و ....... عاشقتم با این کارات ...
11 ارديبهشت 1392

حرف زدن و کارهای fafo

تعداد کلماتی که یاد گرفتی و تکرار می کنی بیشتر شده خیلی نگرانت بودم ولی می بینم روز به روز بهتر می شی . یه مدت اسم خودت رو fafo می گفتی و یه مدت دیگه afo  الان خیلی سعی می کنی درست تلفظ کنی ولی بازم نمیشه . صبح که بیدار میشی جلوی تلوزیون می شینی و میگی کارتون . هر شبکه ای رو که میارم اگه کارتونش رو دوست نداشته باشی می گی : این خوبه نیست . و به کارتون مورد علاقه ات که برسی میگی : آهان این خوبه . مامان این چیه : نقاشی مورد علاقه مامانت    و تو با یه اعتماد به نفسی میگی : آهان کلی ادا داری اگه بخوام همه رو بنویسم چند ساعتی رو باید بشینم پای کامپیوتر که اصلا امکان نداره . چون وقتی شما بیدارید اجازه کار با کامپیوتر رو ...
25 فروردين 1392

نوروز 92

طبق معمول همیشه تعطیلات عید رفتیم شمال . و طبق معمول خیلی خیلی خوش گذشت . طبق معمول دیدو بازدید از فامیل ها . رفتن کنار دریا . رفتن به دل طبیعت و جنگل و خوردن کباب. امسال به تو از همه بیشتر خوش گذشت البته بعد از یکی دو شب همش می گفتی بریم خونه مامان . دلت برای خونه تنگ شده بود . آخ آخ عجب سوغاتی ای از شمال آوردیم سرماخوردگی وحشتناک . اول تو سرما خوردی و بعد طبق معمول من .
14 فروردين 1392
1